نه وبلاگ نویس حرفه ای هستم ، نه حتی نویسنده ی خوبی .فقط مینویسم .ساده و روان برای دل خودم . عامیانه گاه کتابی گاه جاهلانه
درباره من
نه وبلاگ نویس حرفه ای هستم نه حتی نویسنده ی خوبی ،فقط مینویسم .
ساده و روان برای دل خودم ،عامیانه گاه کتابی،گاه جاهلانه .
" چیز زیادی بارم نیست"
چند باری عاشق شده ام و بعد هی فارغ شده ام
هنوز هم نفهمیدم واقعاً عاشق شدم یا فقط دوش لازم بودم برای فرغت
مینویسم هر آنچه را دلم میطلبد و چشمم میبیند
همین!
یه روزی تو مرداد.
ادامه...
تازگیها دیگر باران نقل مکان کرده، از پشت پلک هایم به پشت پنجره هوای دلم اما، همچنان ابری است. چند وقتی است دچار فراموشی شده ام یادم نیست چطور باید دلتنگت شد،چطور دلتنگی کرد. جای خالیت پر شده انگار یا شاید دلم از بس که تنگ شده مرده. نه که یادت نباشم، نه گهگداری جای خالی بارانِ پشت پلکم، بد جوری توی ذوق میزند. به هر حال شده ای آتشِ زیر خاکستر . میترسم ببینمت و باز باران به خانه اش برگردد.
دخترک
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1391 ساعت 11:29 ب.ظ
آخ ... دستام یخ کرد قلبم تیر کشید اشک تو چشمام حلقه زد داشتم سکته میکردم چقدر تبدیل ابراز علاقه به جملات ساده و بی منظور سخته همش 3 دقیقه هم نشد اما هنوز دستام داره میلرزه هنوز قلبم تیر میکشه و دارم خفه می شم از بغض آخ خدایا چرا اینقدر سخته؟؟
رو تختم دراز کشیده بودم خوابم نبرد گوشیمو برداشتم sms نوشتم: خوابم نمی بره...!!ا ... ......سکوت... ... ... ... ...یخ شدم هیشکی نبود که براش اینو بفرستم...پاک کردم متن رو چیزی که هزاران بار تجربه کردم !!!ا خیلی حس بدیه ! خیلی بد ! بی نهایت بد ! ای کاش خدا موبایل داشت تا میشد اینجور موقع ها بهش اس ام اس کرد ! خدایا شماره موبایلت رو برام میفرستی
پ.ن: نمیدونم این متن رو کی نوشته ولی دقیقاً حس و حال و کاریه که من خیلی از شبها انجام میدم
دخترک
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 ساعت 01:13 ق.ظ