-
باران
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1391 23:29
تازگیها دیگر باران نقل مکان کرده، از پشت پلک هایم به پشت پنجره هوای دلم اما، همچنان ابری است. چند وقتی است دچار فراموشی شده ام یادم نیست چطور باید دلتنگت شد،چطور دلتنگی کرد. جای خالیت پر شده انگار یا شاید دلم از بس که تنگ شده مرده. نه که یادت نباشم، نه گهگداری جای خالی بارانِ پشت پلکم، بد جوری توی ذوق میزند. به هر حال...
-
خل شدم
جمعه 30 دیماه سال 1390 00:53
نمیدونم فقط منم که احساسم قاطی پاتی میشه یا واسه شما هم پیش میاد؟؟ یکی و دوست دارم که دوسم نداره یکی دوسم داره که دوسش ندارم یکی هست خوشش میاد ازم منم بدم نمیاد ازش الان خل شدم قاطی کردم یکی بهم بگه چیکار کنم حدود 1 ساله درگیر این 3تا حسم دیگه کم آوردم، علنیش کردم . حالا میدونم بعدش ناراحت میشم که چرا گفتما اما من...
-
هیچی
سهشنبه 22 آذرماه سال 1390 00:58
باز سر و کلم پیدا شد بازم دلتنگم ولی دیگه محکم شدم پوستم کلفت شده دیگه نشون نمیدم که دوسش دارم بزار تو دل خودم بمونه همه فکر کنن خوشحالم اینطوری بهتره
-
نمیبینیم
شنبه 28 آبانماه سال 1390 04:08
نمیبینیم جلو چشمتم ولی نگاهت دودو میزنه واسه دیدن یه پشتوانه توانشو دارم که بهم تکیه کنی اما تکیه میدی به دیوارای سست قدرتشو دارم که احساستو جذب کنم اما دنبال کسی میری که خوردت میکنه میتونم نیازتو رفع کنم ولی همیشه چشمت کسیو میبینه که جز سواستفاده ازت کاری نمیکنه میدونم یه روزی میفهمی که دیگه فایده نداره دیره کاش میشد...
-
تاریخ انقضا
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 17:32
چرا بعضی آدما تاریخ انقضا دارن؟؟ دوستایی داشتم که بعد یه مدت تموم شدن واسم نمیدونم مشکل از منه یا اونا بعضیا یهو از چشم آدم میافتن آدمهایی که فکر میکنی خیلی خوبن اینقدر خوب که تو یه مدت کوتاه وارد تمام سوراخ سنبه های زندگیت میشن و از زیر و بم کارات با خبر میشن کسایی که وقت زیادی واسشون میزاری فکر میکنی خیلی خوبن ولی...
-
همین
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 02:01
ببین عوضیه دوست داشتنی اون چشمات که الان زل زده تو صورتم داره دیوونم میکنه هرکاری میکنم بندازمت یه گوشه، نمیری لامصب ببند اون چشماتو بزار زندگیمو بکنم من نمیفهمم تویی که هیشکی تائیدت نمیکنه چی داری که نمیتونم ازت دل بکنم . یکی بیاد بشینه پشت زندگی من فرمونو بگیره دستش وگر نه با این منوال پیش بره این هفته نباشه حتماً...
-
به درک
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 01:52
دوستم نداری؟؟ به درک نداشته باش مهم نیست مهم اینه که من دوست داررم واسه دل خودم دوست دارم این که تو چی میخوای منو میخوای یا نمیخوای اصلاً مهم نیست اصـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلاً
-
بار دیگر تو
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 19:54
-
آخ..
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 01:51
آخ ... دستام یخ کرد قلبم تیر کشید اشک تو چشمام حلقه زد داشتم سکته میکردم چقدر تبدیل ابراز علاقه به جملات ساده و بی منظور سخته همش 3 دقیقه هم نشد اما هنوز دستام داره میلرزه هنوز قلبم تیر میکشه و دارم خفه می شم از بغض آخ خدایا چرا اینقدر سخته؟؟
-
بوی یار و بوی یار و بوی یار
شنبه 16 مهرماه سال 1390 16:22
زیاده خواه نیستم جاده ی شمال یک کلبه ی جنگلی یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی کمی هیزم کمی آتش مهِ جنگلی کمی تاریکیِ محض کمی مستی کمی مهتاب برای حال بیشتر ... چند نخِ سیگار و بوی یار و بوی یار و بوی یار
-
هوس بوسیدن
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 15:34
ل ب هاى خسته ام هوسِ بوسیدن دارند لج کرده اند باز . بیتابى میکنند . اه . ساکت . میخواهم بخوابم.
-
دلتنگم
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 14:48
دلم میخواست این قدرت و داشتم یا بهتر بگم این اجازه رو داشتم که بهت ابراز علاقه کنم. دلم میخواست با تمام وجودم تو این روزا بهت بگم دوستت دارم کاش میشد کاش
-
هرکســـــــــــی
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 16:47
بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر،اما دلـــــــــــت میگیرد وقتی یادت می افتد که هرکســـــــــــی ممکن است بخواند جـــــــــــــــــز آن یـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر
-
ترس
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1390 02:46
تازگیها ترسو شدم من منو ترس باورم نمیشه اما میترسم خودمم متعجبم که ترسم از چیه من که ابراز عشقمو کردم من که جواب ردم رو شنیدم من که رونده شدم دیگه از چی میترسم حالا که کوس رسوایی دلم زده شده دیگه واسه چی میترسم؟؟؟؟!!!
-
همین پریروز
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 19:32
-
sms
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 01:13
رو تختم دراز کشیده بودم خوابم نبرد گوشیمو برداشتم sms نوشتم: خوابم نمی بره...!!ا ... ......سکوت... ... ... ... ...یخ شدم هیشکی نبود که براش اینو بفرستم...پاک کردم متن رو چیزی که هزاران بار تجربه کردم !!!ا خیلی حس بدیه ! خیلی بد ! بی نهایت بد ! ای کاش خدا موبایل داشت تا میشد اینجور موقع ها بهش اس ام اس کرد ! خدایا...
-
شیر ماده
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1390 03:07
میخواستم برم از هر جایی که نشونی ازش باشه اما یکی گفت وا نَده شیر ماده قلمرو خودشو داره حتی اگه شیر نر از گله بِرونَتِش وا نمیدم اما...
-
قوی
شنبه 12 شهریورماه سال 1390 15:59
مرد ها زن های قوی را ستایش میکنند اما هیچوقت آنها را برای دوست داشتن نمی خواهند پ.ن:من یک زن قوی هستم منبع:صفحه فیس بوک
-
دست خودم نیست
شنبه 12 شهریورماه سال 1390 03:32
کاش میشد دنیا رو جوری ساخت که کسی رو که دوست داری دوست داشته باشه کاش میشد اقلا جوری باشه که اگه دوست نداره تو هم دیگه دوسش نداشته باشی سخته اما سخت تر از اون ماجرا اینه که وقتی با خودت کنار میایی و به خودت میقبولونی که خوب زور که نیست دوسِت نداره، وقتی خودتو میکشی کنار، وقتی دیگه از حسش بیخبر میشی بعد یهو یه چیزی ازش...
-
ریسک
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 13:50
بعضی کارا هست ریسکش خیلی بالاست، خیلی. ولی انجامش میدی و بعدش عین سگ پشیمون میشی ولی چه سود..
-
تو
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 17:18
کاش میشد روزه ام را با طمع لب تو افطار کنم
-
وقتی به یه نفر علاقه مند میشی چیکار میکنی؟
شنبه 29 مردادماه سال 1390 01:30
وقتی به یه نفر علاقه مند میشی چیکار میکنی؟ بهش میگی؟ خوب من بهش گفتم میگین یه کار طبیعی بوده؟؟ نه خوب غیر متعارف بود من دخترم و به یه آقا پسر ابراز علاقه کردم اگه از همه سختی هاش بگذری ازحرص خوردنا ،هیجانات و این حس که قلبت جاش عوض شده و تو دهنت میزنه اگه بیخیال یخ کردن بدنت و عرق کردن دستات بشی اگه از بهم ریختگی همه...
-
نا مهربون
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 02:25
نمیخوام مهربون باشم به چه زبونی بگم؟؟ پ.ن: خسته شدم بسکه همه بهم گفتن چطوری مهربون:(
-
آرام
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 02:09
خالی ، تهی ، رها ساده ، آرام ، تنها فارغ ، صادق ، عاقل عصر یکشنبه یک روزگی
-
شهر زنده
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 02:07
گمون میکردم شهرمون مرده ولی وقتی ساعت 4 صبح رفتم خیابون گردی دیدم شهر فقط واسه ما دخترا مرده به نظر میاد چه لذتی داشت 4 صبح قدم زدن تو بام نیاوران رانندگی با 150 تا سرعت توی اتوبان بی مزاحم و از همه ی اونا بهتر این که سرت رو از پنجره ماشین بیاری بیرون و با تمام قدرت جیغ بزنی سیاوش گوش بدی و حال کنی شب تا سحری بی نظیر...
-
بهترین شب رمضان
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 02:04
شبی پر حادثه، پر خاطره، پر خنده، پر هیجان اولین شب تولد دوباره تبدیل شد به بهترین شب زندگیه قدیم و جدید این یه شروع رویایی بود همه چیز در حال تغییره و من خوشحالم شبی که بهترین شب تا سحر رمضان شد مرداد
-
سفر 2
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 01:46
گفته بودم که یه روز میرم ، یادتونه؟ کم کم مقدمات سفر حاضر میششه ، هر لحظه به ساعت رفتن نزدیک میشم . هر چیزی که منو به گذشته وصل میکرد ، دیشب رفت تو سطل بزرگ زباله سر کوچه همه اون خاطراتِ خوش و تلخی که مربوط به 6 سال گذشته بود پاک شد دیوار اتاق رنگ شد کمد ها خالی شد و دفتر ها و دفتر چه ها سوزونده شد عکس ها پاک شد همه...
-
شب بخیر
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 01:45
باز شب شد باز هم کسی را ندارم که به او شب بخیر بگویم شبی از اواخر تیر ماه تنهایی
-
سحر
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 01:43
یادش بخیر یه زمانی دوستایی داشتم که واسه سحر بیدارشون میکردم یا اونا منو بیدار میکرد اخ که اون سحریا چه مزه ای داشت چقدر لذت بخش بودن حیف که امسال رمضون از این لذت محرومم حیف روز اول رمضان 90
-
دلتنگی
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 01:41
دلم برای بعضی از دوستانم تنگ شده خیلی خیلی زیاد تنگ شده بد تر از دلتنگی اینه که میترسم ایندفعه که ببینمشون مثل دفعه های قبل نباشن یه چیزی توی دلم میگه عوض شدن کاش اشتباه کنه کاش... تیر ماه تنهایی