سوم

نه وبلاگ نویس حرفه ای هستم ، نه حتی نویسنده ی خوبی .فقط مینویسم .ساده و روان برای دل خودم . عامیانه گاه کتابی گاه جاهلانه

سوم

نه وبلاگ نویس حرفه ای هستم ، نه حتی نویسنده ی خوبی .فقط مینویسم .ساده و روان برای دل خودم . عامیانه گاه کتابی گاه جاهلانه

آخ..

آخ ...
دستام یخ کرد
قلبم تیر کشید
اشک تو چشمام حلقه زد
داشتم سکته میکردم
چقدر تبدیل ابراز علاقه به جملات ساده و بی منظور سخته
همش 3 دقیقه هم نشد
اما هنوز دستام داره میلرزه
هنوز قلبم تیر میکشه
و دارم خفه می شم از بغض
آخ خدایا چرا اینقدر سخته؟؟


بوی یار و بوی یار و بوی یار

زیاده خواه نیستم

جاده‌ ی شمال

یک کلبه ی جنگلی‌

یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی

کمی‌ هیزم

کمی‌ آتش

مه‌ِ جنگلی‌

کمی‌ تاریکی‌ِ محض

کمی‌ مستی

کمی‌ مهتاب

برای حال بیشتر ... چند نخِ سیگار

و بوی یار

و بوی یار

و بوی یار




هوس بوسیدن

لب هاى خسته ام
هوسِ بوسیدن دارند
لج کرده اند باز .
بیتابى میکنند .
اه .
ساکت .

میخواهم بخوابم.




دلتنگم


دلم میخواست این قدرت و داشتم یا بهتر بگم این اجازه رو داشتم که بهت ابراز علاقه کنم.
دلم میخواست با تمام وجودم تو این روزا بهت بگم دوستت دارم
کاش میشد
کاش