سوم

نه وبلاگ نویس حرفه ای هستم ، نه حتی نویسنده ی خوبی .فقط مینویسم .ساده و روان برای دل خودم . عامیانه گاه کتابی گاه جاهلانه

سوم

نه وبلاگ نویس حرفه ای هستم ، نه حتی نویسنده ی خوبی .فقط مینویسم .ساده و روان برای دل خودم . عامیانه گاه کتابی گاه جاهلانه

دست خودم نیست

کاش میشد دنیا رو جوری ساخت که کسی رو که دوست داری دوست داشته باشه
کاش میشد اقلا جوری باشه که اگه دوست نداره تو هم دیگه دوسش نداشته باشی
سخته
اما سخت تر از اون ماجرا اینه که وقتی با خودت کنار میایی و به خودت میقبولونی که خوب زور که نیست دوسِت نداره، وقتی خودتو میکشی کنار، وقتی دیگه از حسش بیخبر میشی
بعد یهو یه چیزی ازش میشنوی یا یه چیزی ازش میخونی دلت میترکه ،دق میکنی دست خودت نیست نمیدونی استتوسی که مینویسه حس خودشه یا نه به خودت امیدواری میدی که حسو حال خودش نباشه که اگه باشه دیگه بهانه ای واسه شاد بودن نداری
اونوقته که میفهمی چرا تو روزایی که همه میگن هوا خوبه هوای دور و بر تو سنگینه اونوقته که دلیل اشکایی که بی دلیل میریزه رو گونه هاتو میفهمی

کسی نمیفهمتت همه میگن عشق یه طرفه همه میگن اون اگه نمیخوادت تو چته بُق کردی اما میخوام اینو بگم که
دست خودم نیست رفقا. حس این که ممکنه غصه ای داشته باشه روانیم میکنه
دلم میخواد خوش باشه همیشه شاد باشه گور بابای من
خود ازار نیستم به خدا
فقط دست خودم نیست
اگه درکم نمیکنین نصیحتم نکنین بخونین وبگذرین

ریسک

بعضی کارا هست ریسکش خیلی بالاست، خیلی. ولی انجامش میدی و بعدش عین سگ پشیمون میشی
ولی چه سود..

وقتی به یه نفر علاقه مند میشی چیکار میکنی؟

وقتی به یه نفر علاقه مند میشی چیکار میکنی؟

بهش میگی؟

خوب من بهش گفتم

میگین یه کار طبیعی بوده؟؟

نه خوب غیر متعارف بود من دخترم و به یه آقا پسر ابراز علاقه کردم

اگه از همه سختی هاش بگذری ازحرص خوردنا ،هیجانات و این حس که قلبت جاش عوض شده و تو دهنت میزنه

اگه بیخیال یخ کردن بدنت و عرق کردن دستات بشی

اگه از بهم ریختگی همه جمله هایی که تو ذهنته بگذری

از این که کلی تمرین کردی چی بگی ولی هیچ کدوم یادت نباشه بگذری

فقط و فقط یه چیز میمونه اونم اینه که چی میشنوی

خب چیزی که من شنیدم خوب نبود

ولی اینو با اطمینان کامل میگم به زبون آوردن حرفی که چند ماهه تو دلت مونده سبکت میکنه خیلــــــــی سبک میشی


شهر زنده

گمون میکردم شهرمون مرده



ولی وقتی ساعت 4 صبح رفتم خیابون گردی

دیدم شهر فقط واسه ما دخترا مرده به نظر میاد

چه لذتی داشت 4 صبح قدم زدن تو بام نیاوران

رانندگی با 150 تا سرعت توی اتوبان بی مزاحم

و از همه ی اونا بهتر این که سرت رو از پنجره ماشین

بیاری بیرون و با تمام قدرت جیغ بزنی

سیاوش گوش بدی و حال کنی




شب تا سحری بی نظیر با دوستانی جدید از زندگیه جدید

نیمه دوم مرداد

بهترین شب رمضان

شبی پر حادثه، پر خاطره، پر خنده، پر هیجان

اولین شب تولد دوباره تبدیل شد به بهترین شب زندگیه قدیم و جدید

             


                                                   این یه شروع رویایی بود

     

       


همه چیز در حال تغییره و من خوشحالم



شبی که بهترین شب تا سحر رمضان شد


مرداد